نام شعر: چشمان منتظر

چشمان منتظر

چه کسی میداند دیدگانم به کجا رفته هنوز

رفت به دنبا ل کسی؟

رفت به دنبال سیاهی وخسی؟

نه، رفت بجوید بر تاریکی احساس بزرگ

رفت تا همه زیبایی ها را بکشد تا ته اعماق وجود ..!

   رفت تا این همه زیبایی را به چه اثبات کند؟

  رفت تا در بر تنهایی خویش از چه کسی یاد کند؟

  رفت تا در حسرت دیدار بماند تا کی؟

    رفت تا درد دلی باز کند  با همه تاریکی ها

رفت تا یاد کند آن همه احساس قشنگ

رفت تا بماند در حسرت دیدارتو با یک دل تنگ

رفت تا از نزدیک لمس کند تنهایی
    
  رفت اما باز می آید 

   تا ببیند رخ رخساره ی گلگون تو را

نـظر یـادتون نـره