نیــــــش و نــــــــوش عــــشق

دوستان عزیز به وبلاگ شعر و هنر خوش آمدید

نیــــــش و نــــــــوش عــــشق

دوستان عزیز به وبلاگ شعر و هنر خوش آمدید

اشعار زیبا اما پراکنده

 دوستان عزیز در این قسمت تک شعر هایی از شاعران معاصر سر شناس و ناشناس     به صورت پراکنده اما زیبا قرار دادم که امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیرد



شعرم آهنگ تو دارد


من به غیر از تــــو نخواهم ،

چه بدانی ، چه ندانی


از درت روی نتــــــــابم ،

چه بخوانی ، چه برانی


دل من میل تـــــــو دارد ،

چه بجوئی چه نجوئی


دیده ام جـای تــــو باشد ،

چه بـمانی ، چه نـمانی


مـن کـه بیمار تـــــو هستم ،

چه بپرسی چه نپرسی


جان به راه تـــــــو سپارم ،

چه بدانی ، چه ندانی


میتوانی به همه عـمر ،

دلم را بفریبی


ور بکوشی ز دل من بگریزی ،

نتوانی


دل من سوی تــــــو آید ،

بزنی یا بپذیری


بوســــه ات جان بفزایـد ،

بدهی یـا بستانی


جانی از بهر تـو دارم ،

چه بخواهی چه نخواهی


شعرم آهنگ تــو دارد ،

چه بخوانی چه نخوانی


شاعر (ناشناس)


انشاء عشق

روزها روزهای خوبی بود

بخشی از ماجرای من بودی

از میان تمام شاعرها

عاشق شعرهای من بودی

بوی اردیبهشت می آمد

باغ ما تازه داشت گل می داد

گل نام تو لحظه ای حتی

از لب مادرم نمی افتاد

 

من سرم توی درس و مشقم بود

مادرم گفته بود زیبایی

آمدی مشق هام شعر شدند

مادرم گفته بود می آیی

 

آمدی زندگیم ریخت به هم

گم شدم در ترنم تنبور

گردباد غزل به هم پیچید

بیخ و بنیان جزوه کنکور

 

تو به شعرم علاقه مند شدی

من به چشمت علاقه مند شدم*

رفته رفته به عشق تن دادم

از سر زندگی بلند شدم

 

از سرم شوق درس و مشق پرید

دشمن خونی کتاب شدم

مثل آوار هر چه اندوه ست

بر سر مادرم خراب شدم

 

"تو" پذیرفته شد به دلخواهت

"من" پناهنده شد به تنبورم

تو پس از هفت سال برگشتی

من هنوز از سران کنکورم!

 

                           این بود انشای من!

  و رفته رفته به چشمت علاقه مند شدم


 شاعر(علیرضا سپاهی)



خواب


ببین چگونه مرا از خودم جدا کردند


غریبه ها که مرا با تو آشنا کردند


غریبه های عزیزی که در نهایت ذوق


مرا به مستی چشم تو مبتلا کردند


مرا به کوه نفس گیر عشق تو بردند

و از بلندترین قله اش رها کردند


هنوز چشم من از خواب صبح سنگین بود


که از میان سیاهی مرا صدا کردند


به پشت پنجره سبز و ساده ای بردند


و پلک پنجره را رو به باغ واکردند


به چشم من گل روی تو را نشان دادند


و در دلم هوس چیدنش به پا کردند


خلاصه کاش به فردا نمی کشید آن شب


شبی که چشم مرا عاشق شما کردند

شاعر(بهروز یاسمی)

دردهای من

دردهای من

جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشتهء سخن در آورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

 دردهای من نهفتنی است
دردهای من
گر چه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامه هایشان
درد می کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های سادهء سرودنم
درد می کند
انحنای روح من
شانه های خستهء غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجاست ؟
درد دوستی کجا ؟
این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه لجوج
اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سر نوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم ؟
درد رنگ و بوی غنچهء دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم ؟
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازهء مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف میزنم ؟
درد حرف نیست
درد ، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم ؟

 شاعر( قیـــصر امیــن پــور)

وقتی که عاشقم شدی

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود


تو آسمون آرزوت هزارتا بادبادک بود


تنگ بلوری دلت درست مث دل من

 

کلی لبش پریده بود همش پر ترک بود


وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی


توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود


چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم


که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟


تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید


راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود


دیگه نه از تو خبری بود ، نه از آرزوهات


قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود


یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و


اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود


تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی


عاشقیمون یه بازی شاید ،یه الک دولک بود


نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی


کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود


قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت


کسی که رو زخمای قلب من مث نمک بود


شاعر(مریم حیدرزاده)

پرواز مجازی

سقف هاى سرد و سنگین، آسمان هاى اجارى

با نگاهی سر شکسته,چشمهایی پینه بسته

خسته از درهای بسته,خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده,میزهای صف کشیده


خنده های لب پریده,گریه های اختیاری


عصر جدول هاى خالى، پارک هاى این حوالى

پرسه هاى بى خیالى، نیمکت هاى خمارى

رونوشت روزها را روى هم سنجاق کردم:

شنبه هاى بى پناهى، جمعه هاى بى قرارى

عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزى، باد خواهد برد بارى

روى میز خالى من، صفحه باز حوادث

درستون تسلیت ها، نامى از ما یادگارى


شاعر(قیصر امین پور)



ای پسر

                               

ای پسر چه شد ان همه خودنمایی


حال لیک نه با ما و نه در میان مایی


صد قرن گذشت اما تو هنوز ایستادی


چه شد آن همه غرور،عشق،شادی


چرا دگر متحیر،غمگین،خاموشی


در آن نامه عاشقانه از من چه دیدی و چه خواندی


گویی روزی خوردی سوگند که در انتظار مایی


نشو غمگین نتوان کرد با کار قضا کاری


دل پریشان من در سینه تپیده روزگاری


شرمندم اما دگر در راه تو افتاده سنگی و


در پایم شکسته خاری


شاعر (ناشناس)

بگذار سر به سینه من

  بگذار سر به سینه من تا که بشنوی              آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

  

  شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق      آزار این رمیده دل در کمند را

  

  بگذار سر به سینه من تا بگویمت          اندوه چیست عشق کدام است وغم کجاست

   

  بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان    عمریست که در هوای تو از آشیان جداست

 

  دلتنگم آنچنان که اگر بینمت به کام               خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

 

  شاید که جاودانه بمانیم در کنار                  ای نازنین که هیچ وفا نی است با منت

 

  تو آسمان آبی و آرام روشنی                     من چون کبوتری که پرم در هوای تو

 

  یک شب ستاره آسمان تو را دانه چین کنم      با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

  

  بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح              بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب

   

  بیمار خنده های تو ام بیشتر بخند                  خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب


                                                           

                                                            شاعر ( فریدون مشیری)



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد