ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ضخم دارد قلب من از تیغ یاری
اگر چه ضخم باشد ولی دارم از او این یادگاری
همان ضخمی که اندر قلب من آماس گشته
از این رو ذهن من آواره هر کوه و دشته
خبر از حال من کی دارد این یار
شدم عاشق به دام او گرفتار
وفا در او نباشد هیچ ای دل
از این رو کار عشقم گشته مشکل
ولی ای کاش میدانست که این مرغ گرفتار
ز هجرانش شده سر گشته و شیدا بیمار
ز رسوایی شدم شهره در این شهر
همه دنیا شده بر کام من زهر
بنگر که در اوج جوانی چقدر پیر شدم
عاشق شده ام یا که زمین گیر شدم
غمگین و خراب و گوشه گیرم
چون صیدم و بر دام رخ یار اسیرم
این فاصله کم کن تو ای دلبر زیبا
از درد فراغت شده ام واله و شیدا
نه شیرینی که من فرهاد باشم
نه لیلایی که مجنون وار باشم
ولی حال خرابی دارم ای یار
بیا پایان بده این رنج و آزار
نظر یادتون نره
لذت بردم از اشعار زیباتون.ممنون
مرسی از شما پنتای عزیز خوشحالم خوشتون اومده
زیباست مثل روح لطیف شاعرش
مرسی سارا خانم شما لطف دارید